سقوطی دوباره..
چشمانم ... هراسان سقوطی دوباره است
به هیچ کس نگو...
دهان که گشودم واژه ای مثل حباب بیرون زد و کش امد انقدر که راه نفسم بسته شد و کبود شدم...غروبها تاریک و روشن است پیدا اگر نیستم تقصیر گرگ و میش غروبهاست نه چشمان تو راستی به کسی نگویی واژه ای مرا بلعید ب هیچ کس نگو هیچ کس..