از همه خستم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و ازرده ام ز ماه
امشب دگر زهر که وهرکار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ...کزین حصار دل ازار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از اوکه گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیپ و بی یارم خسته ام
تنها ودل گرفته وبیزار و بی امید
از خال من مپرس که بسیار خسته ام