من...
من..
تاوان طاعونیم شاید بر گردن مردانی که پشت دروازه ها سوزانده میشوند
و من..
سری ام که از زیر تیغه گیوتین پرتاب می شوم
و من..
جنگلی ام که برگهایم را میگیرند تا مردان پنهان شده را به گلوله مهمان کنند
ومن..
جسدی به جراحت نشسته در گل فرو رفته ام که مرگ در مشتهای گره کرده ام می لولند
ومن...
حنجره ای فریاد پیشه ام در خیابانی همین حوالی که به خون بسته شد
و تو
و تو
و تو
در خوابی..
نظرات شما عزیزان:
ناشناس 

ساعت12:08---7 شهريور 1394
سلام.اتفاقی افتادم تو وبلاگ.نوشته هات هیجان بهم میده.هر ماه آپ کن.منتظرشونم
پاسخ:چشم فقط نظر خصوصی ندین
پاسخ:چشم فقط نظر خصوصی ندین